امام ایستاد و خطبه ای کربلایی خواند:( زنهار نمی بینید حق را که بدان عمل نمی شود و باطل را که از ان نهی نمی گردد تا مومن به لقای خدا مشتاق شود، پس اگر این چنین است من در مرگ جز سعادت نمی بینم و در زندگی با ظالمان جز ملالت. مردم بندگان حلقه به گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست ان را تا انجا پاس می دارند که معایش ایشان از قبل ان می رسد اگر نه چون به بلا امتحان شوند چه کم هستند دینداران.)

اه از ان رنجی که در این گفته نهفته است و اما سر الاسرار خطبه در این عبارت است که (لیرغب المومن فی لقا ربه-تا مومن به لقای خدا مشتاق شود) یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی ...پس ای دل شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم! می گویی: مگر سر امام عشق را بر نیزه ندیده ای ومگر بوی خون را نمی شنوی؟ کار از کار گذشته است... اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز چه راضی را با تو باز می گوید:کل ارض کربلا وکل یوم عاشورا.

ای دل گوش فرا ده که گر چه حسین (علیه السلام) رفت و نبودی تا لبیکش را پاسخ گویی اما صدای لبیک فرزندش مهدی(علیه السلام) را بشنو که او محتاج تر است به کمک تو چرا که قرن ها می گذرد و او تنها در انتظار سیصد وسیزده یار است...!

مگر جز این است که زمانی نفاق گروهی باعث مخفی ماندن قبر مادرمان شد و اکنون گناه ما بانی غیبت فرزندش!

ای دختران فاطمه(سلام الله علیها) مگر جز این است که باید دردمان درد مادر باشد مگر جز این است که باید زهرا و فرزندش را یاری کنیم و با فرهنگ فاطمی زندگی کنیم پس چه عظمتی دارد وفتی به عشق مادر چادر سر کنی و اینگونه باشد که یار فرزندش شوی.