طلبکارم از همه کسانی که به ما خیانت کردند از همه کسانی که خواستند احساس ما را بگیرند ما را هم مانند خودشان بی روح و احساس کنند از همه کسانی که خواستند مرا مقابل خدایم قرار دهند و اما دلم می سوزد برای حماقتشان...

برای حماقت کسانی که قبل از اینکه  مارا بشناسند خواستند حقوق مارا بگیرند داعیه دار حقوق ما شدند خواستند مارا با خودشان بسنجند و شبیه خودشان کنند! خواستند با انها برابر شویم وما هم کارهای انها را انجام دهیم و انها هیچ وقت نخواهند فهمید که ما شبیه انها نیستیم

زن نشانه رحمت خداست همان که خداوند تمام مهربانی و رحمتش را در او جلوه گر ساخت ومن سپاس گذارم از خدایم که مرا  زن افرید تا با قلبم بر جهان حکومت کنم.

گفتند می خواهیم حقوق زن را بگیریم که چرا زن نمی تواند قاضی شود مگر او چه چیز از مرد کم دارد که نمی تواند قضاوت کند؟ و من می خندم

  می خندم برای همه مردانی که نه تنها مرا نشناختند که خدایشان را هم نشناختند اری ما چیزی از شما کم نداریم اما یک چیز بیشتر داریم وان قلب است احساس است بی تفاوت نبودن است

 اری من نمی توانم قضاوت کنم چون نمی توانم پرونده قتلی را در دست بگیرم و شب با خیال راحت بخوابم صبح صبحانه ام را بخورم  و  زندگی روزمره ام را ادامه دهم چون نمی توانم اشک های مردی هر چند مجرم را ببینم و باز زندانی اش کنم من نمی توانم التماس های زنی هر چند خطاکار  را در دادگاه بشنوم و بی تفاوت از کنارش عبور کنم

اری من نمی توانم ونمی خواهم که قضاوت کنم چون نمی خواهم  اینقدر با قاتل و جانی و دزد سروکله بزنم که به کلی زمخت و بی روح شوم که دیگر صدای گریه های کودکم را هم نشنوم  که انقدر درگیر این پرونده و ان پرونده بشوم که تمام ذهن و وجودم را  ادم هایی بگیرند که هیچ  جایی در زندگی ام ندارند و  تو هیچ وقت این ها را نمی فهمی ...

پس خدایا فقط پیش تو شکایت می کنم از همه کسانی که خواستند دانسته و ندانسته مرا مقابل تو قرار دهند.


بازنشر در : لینک زن