پرنیان

پرنیان

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «چادر» ثبت شده است

نقشه های استعمار از زبان یک جاسوس

مسترهمفر،جاسوس مشهور انگلیسی در کشورهای اسلامی،یکی از نقاط قوت مسلمانان را حجاب زنان می داند و می نویسد:(زنان انان دارای حجاب محکم هستند که نفوذ فساد در میانشان ممکن نیست.) در جایی دیگر می نویسد:(به هر وسیله ای که شده باید زن مسلمان را از حجاب اسلام خارج کرد و بی حجابی را دربین مسلمانان رایج نمود و ابتدا برای گول زدن انها برای اینکه حجاب را کنار بگذارند،باید به انها تفهیم کرد که حجاب به صورت چادر ویا عبا مربوط به اسلام نیست چادر لباس قدیمی ایرانیان قبل از اسلام بوده و عبا لباسی است که خلفای عباسی برای زنان مسلمان رسم کرده اند و این یک لباس اسلامی نیست....

خواه ناخواه وقتی زنان از حجاب خارج شوند،مردها وجوانان فریفته می شوند و درنتیجه،فساد در کانون خانواده ها رخنه می کند. برای اجرا باید اول سعی کرد زنان غیر مسلمان در کشورهای اسلامی را از حجاب خارج کرد تا زنان مسلمان نیز از انان پیروی کنند.)

۲۷ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۱۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه پیام

حرف دل

می گفت چادری ها بدترند زن دایی من بی حجابه ولی هر روز قران می خونه و غیبت هم  نمی کنه داشتم رد می شدم که اینا رو از چند تا از خواهرای گلم شنیدم نمی دونم چرا یکدفعه دلم گرفت نتونستم چیزی بگم  عجله داشتم رد شدم و رفتم، اما خواستم درد دلم را با تو بگویم تو با وجدانت جوابم را بده

 مگر جز این است که قران باید برنامه عملی زندگیمان باشد؟ مگر جز این است که قران را می خوانیم تا دستوراتش را سرلوحه زندگیمان قرار داده و راهنمای راهمان باشد؟ از تو می پرسم خواهرم آیا آیه حجاب در قران نیست  یا این که قرار است قران را هر روز مثل کتاب شعر بخوانیم و بعد ببوسیم بذاریم گوشه طاقچه

 دلم گرفت نه برای چادری ها دلم برای چادر مادرم زهرا گرفت دلم برای قرانی که هیچ تدبری در ان نیست گرفت

 آری شاید بعضی چادری ها بد باشند اما من نه به خاطر چادری های بد اخلاق و نه به خاطر چادری های که چادر روی سرشان سنگینی می کند بلکه به خاطر عشق به مادرم زهرا چادر سر می کنم حتی اگر همه چادری ها بدترین باشند.

۲۳ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۱۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه محی الدینی

تضاد

صبح خانم مددکاری آمد کلاس ما و درباره موسسه خیریه‌ای که در آن کار می‌کرد توضیح داد، تا اگر دوست داشتیم برویم آنجا و مربی هنر مددجویان بشویم. من خانمه را دوستش داشتم، خیلی شبیه کارهایی را انجام داده بود که من دلم می‌خواست انجام دهم. برای تلاش و پشتکارش ارزش قائلم. خانم مدد کار از در که آمد تو چادری بود، یعنی اول چادرش دیده می‌شد و بعد ناخن‌های کاشته شده ارغوانی‌اش! ، چادرش را درآورد و خیلی صمیمی نشست کنار استاد، نه جوری که آدم از یک خانم چادری توقع دارد! خب من با خودم گفتم شاگرد استاد است و این حرف‌ها! تا اینکه شروع کرد به حرف زدن و من در تمام طول مدت حرف‌هایش نتوانستم چادرش و ناخن کاشته ارغوانی‌اش را هضم کنم. من نه با چادر مشکل دارم و نه با ناخن بلند ارغوانی اما نمی‌توانم متوجه شوم این دو تا چطور می‌تواند کنار هم قرار بگیرد. برای من تناقض دارد، من آدمی که این دو مولفه را با هم دارد نمی‌فهمم. حالا باز یک دست لاک کمرنگ یا برق ناخن یک چیزی

به نظرم چادر نتاقض بردار نیست، وقتی چشم‌هایم را می‌بندم و یک خانم چادری را تصور می‌کنم، دختر نازی میاید جلوی چشم‌هام که آرایش ندارد، روسری قشنگش صورتش را قاب گرفته و مهربان است و معصوم. به نظر من دخترهای چادری نباید موهای رنگ کرده شان تا وسط سرشان معلوم باشد و یا ریمل‌هایشان چک چک کند. اینها تصویر ایده آل من است شاید دیگران مدل دیگری را دوست داشته باشند.  کاش کمی عمیقتر بشویم ، کاش یک روزی فقط چادری‌هایی واقعی بمانند، همان‌هایی که روسری‌هایشان صورتشان را قاب گرفته، مهربانند و معصوم، قد و بالایشان قشنگ است و آدم وقتی در خیابان می‌بیتدشان کیف می‌کند ار این صلابت راه رفتن.

 

۳۰ آذر ۹۲ ، ۱۹:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه محی الدینی

خطبه نور

امام ایستاد و خطبه ای کربلایی خواند:( زنهار نمی بینید حق را که بدان عمل نمی شود و باطل را که از ان نهی نمی گردد تا مومن به لقای خدا مشتاق شود، پس اگر این چنین است من در مرگ جز سعادت نمی بینم و در زندگی با ظالمان جز ملالت. مردم بندگان حلقه به گوش دنیا هستند و دین جز بر زبانشان نیست ان را تا انجا پاس می دارند که معایش ایشان از قبل ان می رسد اگر نه چون به بلا امتحان شوند چه کم هستند دینداران.)

اه از ان رنجی که در این گفته نهفته است و اما سر الاسرار خطبه در این عبارت است که (لیرغب المومن فی لقا ربه-تا مومن به لقای خدا مشتاق شود) یعنی دهر بر مراد سفلگان می چرخد تا تو در کشاکش بلا امتحان شوی ...پس ای دل شتاب کن تا خود را به کربلا برسانیم! می گویی: مگر سر امام عشق را بر نیزه ندیده ای ومگر بوی خون را نمی شنوی؟ کار از کار گذشته است... اما ای دل، نیک بنگر که زبان رمز چه راضی را با تو باز می گوید:کل ارض کربلا وکل یوم عاشورا.

ای دل گوش فرا ده که گر چه حسین (علیه السلام) رفت و نبودی تا لبیکش را پاسخ گویی اما صدای لبیک فرزندش مهدی(علیه السلام) را بشنو که او محتاج تر است به کمک تو چرا که قرن ها می گذرد و او تنها در انتظار سیصد وسیزده یار است...!

مگر جز این است که زمانی نفاق گروهی باعث مخفی ماندن قبر مادرمان شد و اکنون گناه ما بانی غیبت فرزندش!

ای دختران فاطمه(سلام الله علیها) مگر جز این است که باید دردمان درد مادر باشد مگر جز این است که باید زهرا و فرزندش را یاری کنیم و با فرهنگ فاطمی زندگی کنیم پس چه عظمتی دارد وفتی به عشق مادر چادر سر کنی و اینگونه باشد که یار فرزندش شوی.

 

۲۱ آبان ۹۲ ، ۱۰:۵۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه محی الدینی