پرنیان

پرنیان

۱۵ مطلب در فروردين ۱۳۹۳ ثبت شده است

انتخاب با لحاظ کردن منفعت ملی ...

عروس خانمی که دو هفته قبل به خانه بخت رفت همه وسایل جهیزیه اش ایرانی بود به جز چند قلم مثل آرکوپال، تُستِر و اتو که مادرش قبلا خریده بود. نه اینکه پدرش وضعیت مالی خوبی نداشته باشد، بلکه اگر اراده می کرد هرچه می خواست می توانست بهترینش را بخرد و با خودش به زندگی جدیدش ببرد. و نه اینکه اقوام و خویشانش همه جهیزیه ایرانی برده بودند بلکه برعکس همین تازگی، دخترخاله اش که کمی زودتر از او ازدواج کرده بود و با هم مثل دو خواهر صمیمی بوده و هستند بیشتر وسایلش خارجی  درجه یک بود.

اما با شوهرش که دانشجوی دوره دکتری فلسفه است به تفاهم رسیده بودند که خانه شان را با وسایل ایرانی پر و تزیین کنند. همه چیز هم خریده بودند، ایرانی ِجنس خوب.

با این کار هم سرمشقی شدند برای سایر جوانهای فامیل و دوست و آشنا، هم کمکی شدند به چرخیدن کارخانه های ایرانی و در کنار آن زندگی خانواده کارگران ایرانی. خلاصه بدون هیچ ادعا و شعاری با اعتماد به نفس کامل فرهنگ سازی کردند.

یادم می آید یکی از اقوام که دو سال قبل سر خانه و زندگیش رفت بعد از یکی دوبار تذکر شوهرش درمورد اینکه تا می تواند اجناس ایرانی بخرد ناراحت شده و گریه کرده بود که مگر من فقیرم که جنس ایرانی بخرم!

شجاعت می خوهد چنین کاری در زمانه ای که خرید وسایل خارجی و مارک دار پز خیلی ها شده، حتی کسانی که از نظر مالی ضعیف ترند.

سه شنبه که بیاید دو هفته از پیوندشان می گذرد. روز 22بهمن، شبش رفتند سر خانه و زندگی شان.

دور و برمان را که نگاه کنیم می بینیم گاهی وقت ها «به عمل کار برآید به سخن دانی نیست!»


      منبع: زندگی روزمره توی حوض کوچک آب
۰۹ فروردين ۹۳ ، ۲۰:۳۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
فاطمه محی الدینی

من خواهر شما نیستم!

موتورم توقیف شده بود و اعصابم خرد،اخه چند روزی بود دنبال ازاد کردن موتورم بودم.خسته رفتم کنار خیابون دیدم خانمی با لباس نگفتنی کنار تلفن کارتی ایستاده.راستش خجالت کشیدم جلوتر برم.اطرافش هم عده ای پسر جوون ایستاده و نگاهش می کردن.با خودم گفتم چه رویی داره. سر ظهر با این لباس کنار خیابون از نگاه اینا هم خجالت نمی کشه...

پسرا وقتی منو دیدن رفتن. به خودم جرات دادم و رفتم نزدیک ترگفتم:خواهر...برگشت نگاهی به سر و رویم کرد و گفت:من خواهر تو نیستم. گفتم خب چی صدات کنم! روش رو برگردوند و گفت:برید وضع خودتون رو درست کنید اقتصاد مملکت رو درست کنید. نمی دونم حرفاش چه ربطی داشت.اخه حجاب چیکار به سیاست و اقتصاد داره. حجاب رو خدا گفته نه سیاستمدارا و...خلاصه از خیرش گذشتم و اصلا من نمی خواستم بگم خواهر حجابت رو رعایت کن. می خواستم بگم کارت تلفنت رو به من بده یه زنگ ضروری دارم بزنم که کلی نق شنیدم.

۰۹ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۰۹ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
فاطمه محی الدینی

حیا

بی حیایی بود که سبب شد عمر در ان کوچه ی باریک جلوی دختر پیامبر را بگیرد،به نحوی که حضرت(علیها السلام)نه راه پیش داشتند ونه راه بازگشت واوآن جسارت را مرتکب شود.

امیدوارم چنان حیا داشته باشی که حتی یک پرنده را هم رنجش ندهی وتند راه نروی که پرنده هایی که روی زمین نشسته اند،بترسند.یک رفیق اهل لرستان داشتم که به من می گفت:خدا من را نبخشیده است والا چرا وقتی راه می روم،پرنده هایی که روی زمین نشسته اند،می ترسند ومی پرند؟من که قصد اذیت آنها را ندارم.

                                                                از کتاب مصباح الهدی

۰۹ فروردين ۹۳ ، ۰۰:۴۴ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
محدثه پیام

مرنج ومرنجان

نقل می کنند شخصی خدمت مرحوم آیت الله نخودکی اصفهانی، رضوان الله تعالی و برکاته و سلامه علیه، می رسد و از این بزرگوار درخواست نصیحت می نماید. مرحوم نخودکی می فرماید:"مرنج و مرنجان!" سوال کننده مقداری به فکر فرو می رود و می پرسد که نرنجاندن دیگران کاری است راحت تر از اینکه خود آدم نرنجد. بالاخره انسان تمام سعی و تلاش خود را به کار می گیرد تا کسی را نرنجاند و آزرده خاطر نسازد، اما چگونه می شود که نرنجید. زیرا هر کاری بکنیم بالاخره بی حرمتی ها، توهین ها، حساب نکردن ها، به شمار نیاوردن ها و غیره و غیره انسان را می رنجاند. درمان و چاره ی این کار چیست؟

مرحوم نخودکی اصفهانی که از اولیاء الهی، عارف بالله العظیم، سالک سلک طریقت، واصل وصل وصال، صاحب شهد و شهود، بینای برزخی و کامل کمالات معنوی و عرفانی بوده است می فرماید که چاره ی کار در به حساب نیاوردن خود است که انسان خود را کسی نشمارد که به او بر بخورد و موجبات کم توقعی اش پیش آید

۰۷ فروردين ۹۳ ، ۱۴:۱۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه پیام

شهادت آمر به معروف علی خلیلی

رگ‌های گردن ناهیان منکر، چه راحت زده می‌شود!


کم‌کم دارد برایمان عادی می‌شود زده شدن رگ‌های سر و گردن آنهایی که در برابر فساد و فحشای خیابانی، به حکم خدا و قرآن سکوت نمی‌کنند!

25 تیر ماه سال 1390 حادثه‌ای دردناک در یکی از محلات شرق تهران رقم خورد.

در این حادثه جوان 19 ساله‌ای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود که 5-6نفر مرد در حال اذیت کردن دو خانم بودند ومی خواستند به زور آنها را سوار ماشینشان کنند که شهید علی خلیلی از موتور پیاده شد تا به آنها تذکر بدهد ولی باآنها گلاویز شد ومورد ضرب وشتم قرار گرفت. شهید خلیلی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از 15 دقیقه در خون خود می‌غلتید. تأسف‌انگیزتر آن‌که، خودروهای عبوری در حالی که از روی خون این طلبه 19 ساله که بر روی زمین جاری شده بود می‌گذشتند، حاضر به رساندن وی به بیمارستان نشدند.

در این حادثه 14تا از مراکز اورژانس بیمارستانی از پذیرش علی خلیلی امتناع کردند تا اینکه یکی از بیمارستان‌های خصوصی در ازای واریز مبلغ 6 میلیون تومان حاضر به پذیرش وی شد. این در حالی است که طبق قانون، تمام بیمارستان‌های دولتی و خصوصی موظفند تحت هر شرایطی بدون درخواست وجه، بیماران اورژانسی را پذیرش کنند.

سرانجام علی خلیلی که به دلیل شدت خونریزی به حالت اغما رفته بود بستری شد اما پزشکان امید زیادی به مداوای وی نداشتند.علی بعد از یک هفته به هوش آمد اما بعدها در اثر همین ضایعه وارد شده دو بار سکته کرد.

وی بهمن ماه امسال نیز مجدداً در بیمارستان بستری شد و پس از یک ماه به خانه منتقل شد اما سرانجام یکشنبه 3 فروردین 1393و در بیمارستان بعثت دعوت حق را لبیک گفته و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدار اباعبدالله الحسین و یارانش شتافت.

علی می گفت:هیچ کس پشت آدم نیست! من به عشق لبخند حضرت آقا رفتم و این کار را کردم.این را جوانی 21 ساله، با دردی سرشار از بی مهری برخی مسئولین و جامعه از عمق قلبش میگفت. جوانی که طعم گس آهن آب دیده قمه را تا شاهرگ گردن و تارهای صوتی اش احساس کرده بود. همان جوانی که می‌گفت من اسم این کارم را دفاع از ناموس میگذارم!

علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که 14بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا 2 سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما....

ضاربان یا الان دیگر باید گفت قاتلانش آزاد اند و او بعد از 2سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.

                                         
۰۴ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
محدثه پیام