رگ‌های گردن ناهیان منکر، چه راحت زده می‌شود!


کم‌کم دارد برایمان عادی می‌شود زده شدن رگ‌های سر و گردن آنهایی که در برابر فساد و فحشای خیابانی، به حکم خدا و قرآن سکوت نمی‌کنند!

25 تیر ماه سال 1390 حادثه‌ای دردناک در یکی از محلات شرق تهران رقم خورد.

در این حادثه جوان 19 ساله‌ای به نام علی خلیلی در حین بازگشت از هیئت در حالی که همراه چند نفر از شاگردان یک مدرسه بود که 5-6نفر مرد در حال اذیت کردن دو خانم بودند ومی خواستند به زور آنها را سوار ماشینشان کنند که شهید علی خلیلی از موتور پیاده شد تا به آنها تذکر بدهد ولی باآنها گلاویز شد ومورد ضرب وشتم قرار گرفت. شهید خلیلی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از 15 دقیقه در خون خود می‌غلتید. تأسف‌انگیزتر آن‌که، خودروهای عبوری در حالی که از روی خون این طلبه 19 ساله که بر روی زمین جاری شده بود می‌گذشتند، حاضر به رساندن وی به بیمارستان نشدند.

در این حادثه 14تا از مراکز اورژانس بیمارستانی از پذیرش علی خلیلی امتناع کردند تا اینکه یکی از بیمارستان‌های خصوصی در ازای واریز مبلغ 6 میلیون تومان حاضر به پذیرش وی شد. این در حالی است که طبق قانون، تمام بیمارستان‌های دولتی و خصوصی موظفند تحت هر شرایطی بدون درخواست وجه، بیماران اورژانسی را پذیرش کنند.

سرانجام علی خلیلی که به دلیل شدت خونریزی به حالت اغما رفته بود بستری شد اما پزشکان امید زیادی به مداوای وی نداشتند.علی بعد از یک هفته به هوش آمد اما بعدها در اثر همین ضایعه وارد شده دو بار سکته کرد.

وی بهمن ماه امسال نیز مجدداً در بیمارستان بستری شد و پس از یک ماه به خانه منتقل شد اما سرانجام یکشنبه 3 فروردین 1393و در بیمارستان بعثت دعوت حق را لبیک گفته و جان به جان آفرین تسلیم کرد و به دیدار اباعبدالله الحسین و یارانش شتافت.

علی می گفت:هیچ کس پشت آدم نیست! من به عشق لبخند حضرت آقا رفتم و این کار را کردم.این را جوانی 21 ساله، با دردی سرشار از بی مهری برخی مسئولین و جامعه از عمق قلبش میگفت. جوانی که طعم گس آهن آب دیده قمه را تا شاهرگ گردن و تارهای صوتی اش احساس کرده بود. همان جوانی که می‌گفت من اسم این کارم را دفاع از ناموس میگذارم!

علی خلیلی طلبه جوانی که برای دفاع از چند زن به کمکشان رفته بود و مضروب شده بود. همانی که 14بیمارستان او را برای درمان قبول نکردند و بعد از سکته مغزی و در کما رفتن خداوند به او جانی دوباره داد تا 2 سال دیگر چشم در چشم مردم شهر راه برود تا شاید کسی خجالت بکشد! اما....

ضاربان یا الان دیگر باید گفت قاتلانش آزاد اند و او بعد از 2سال گرفتاری به فیض شهادت نایل شد.