حرف میزنم. گله میکنم. ناز میکنم. قهر؟!! نه قهر را دوست ندارم اما کز میکنم و در خودم فرو میروم.
منتظر دستهای پر از سخاوت و مهربانیاش میمانم. خیلی زودتر از آنچه فکر کنم مرا
در آغوش میکشد. با اینکه سرکشم و حتی شاید قدرنشناس اما او درخور خداییاش، خدایی
میکند.
و اگر صدایم کنی
و اگر سلامم کنی
باورم میشود
که باز مرا بخشیدهای
پس صدایم کن
و سلامم کن تا طلوع
سپیدهدمان
سلام هی حتی مطلع الفجر…